تاریخ انتشار: 25 آذر 94 | بازدید: 1517 مرتبه | دیدگاه: 0
اشتراک گزاری چاپ

با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

با کودک وسواسی چه باید کرد؟


اغلب ما افراد وسواسی را به عنوان آدم هایی که خیلی می شویند و می سابند می شناسیم. 
این نمونه آشنایی از رفتار وسواسی است، اما رفتارهای وسواسی دامنه گسترده ای دارند. رفتارهایی مثل چک کردن، شمردن، انجام آداب و مناسک خاص می توانند در زمره رفتارهای وسواسی قرار گیرند. گاهی وسواس در سطح فکر بروز می کند، که به آن وسواس فکری می گویند. در وسواس فکری یک فکر آزار دهنده به طور غیر قابل مقاومتی وارد ذهن فرد می شود و تکرار می شود. 
محتوای فکر می تواند شامل تصاویر و صحنه های وحشتناک مثل آتش سوزی و تصادف و تخریب باشد. فرد از غیرمنطقی بودن افکار خود آگاه است اما نمی تواند جلوی ورود آنها به ذهن اش را بگیرد. سارا بشدت از آلوده شدن می ترسد، اگر او احساس آلودگی بکند، به هیچ وجه نمی خواهد بدن خود و یاحتی چیزهای متعلق به خود را در خانه و دور و بر آن لمس کند. او به هیچ وجه دستگیره درها و حتی شیر آبی که قبلا دست دیگران به آنها خورده را لمس نمی کند و درها را با پا و یا با آرنج خود باز می کند و حتی شیرهای آب را با آرنج خود باز و بسته می کند.
سارا سعی کند از دستکش برای گذاشتن آشغال ها در ظرف آشغال استفاده کند. او به هیچ وجه حاضر نیست چیزی را از زمین بردارد، با دیگران دست نمی دهد و به طور کلی از دست زدن به هر چیزی که به نظرش آلوده می رسد اجتناب می کند.   

  • اختلال وسواس فکري عملي (Obsessive Compulsive Disorder)
در کودکان به صورت تفکرات مزاحم و تکرار کليشه وار رفتارهاي خاصي بروز مي کند که موجب نگراني آنان مي شود. اين گونه افکار ناخواسته بوده و هميشه مزاحم و ناراحت کننده هستند. رفتار و عادت هاي وسواسي، اعمالي هستند که کودک آن ها را بارها و بارها تکرار مي کند. اين افکار نه تنها خوشايند نبوده بلکه مفيد هم نيستند. 

در بسياري از موارد، وسواس در کودکان همانند بزرگسالان است ولي غالبا تشخيص و درمان نمي شود. چنان چه اين وسواس درمان نشود، نه تنها باعث ناراحتي و استرس بيشتر کودک شده بلکه ممکن است موجب اختلالاتي در امور تحصيلي، روابط طبيعي اجتماعي و رشد عاطفي وي شود. وقتي وسواس کودک بسيار شديد باشد، دوستان و همکلاسي هاي او علائم و نشانه هاي وسواس او را به سخره گرفته و باعث گريه و آزار او مي شوند. عاقبت کودک منزوي و از مدرسه گريزان مي شود. دانشمندان هنوز علت واقعي وسواس را به طور کامل کشف نکرده اند و مانند ساير بيماري هاي رواني، تحقيقات زيادي بايد در اين زمينه انجام شود تا علت واقعي اين نوع بيماري ها آشکار گردد.
وسواس نتيجه ترکيب عوامل مختلف زيستي(ژنتيک)، رواني و اجتماعي است. 

در فردي ممکن است علل عمده اين بيماري، عوامل زيستي(ژنتيک) باشند، در حالي که در فرد ديگر، ممکن است عوامل رواني يا اجتماعي باشند. به عنوان مثال، ممکن است پسر جواني در مقابل عفونت گلو مصونيت کمتري داشته باشد و اين امر باعث به وجود آمدن علائم و نشانه هاي وسواس شود که در اين صورت مي توان گفت اين فرد به طور زيستي آسيب پذيرتر بوده است. در حالي که يک زن ممکن است علائم و نشانه هاي وسواس را بعد از يک واقعه تجاوز جنسي کسب کرده باشد که در چنين حالتي مي گوييم عوامل رواني در ايجاد وسواس دخالت داشته اند. 
در بعضي افراد مخصوصا کودکان، عوامل به وجود آورنده وسواس بيشتر جنبه ژنتيک دارد. در واقع مي توان گفت که علائم و نشانه هاي وسواس فکري عملي تنها در۱۰ تا ۱۵ درصد افراد بسيار نزديک کودک مبتلا به وسواس ديده مي شود حتي اگر افرادي به طور ژنتيک مستعد مبتلا شدن به وسواس باشند بايد اين زمينه به وسيله عوامل اجتماعي تحريک شده باشد و اگر شرايط زندگي اجتماعي خوب باشد ممکن است فرد هرگز به اين بيماري مبتلا نشود. 

شرايط زندگي اجتماعي شامل وقايع بسيار جدي در دوران کودکي و نوجواني است که فرد ممکن است از نظر عاطفي کمبود داشته و يا مورد تجاوز جنسي قرار گرفته باشد. از طرف ديگر وقايع کم اهميت ديگري مثل تغيير شغل و مدرسه نيز مي تواند باعث شدت آن شوند. بزرگسالاني که مبتلا به وسواس هستند، مي ترسند مبادا آن را به کودکان خود منتقل کنند. با اين حال، احتمال منتقل شدن اين امر ۵ درصداست. بعلاوه اگر فرزند اين افراد بدشانس باشد و اين انتقال به وقوع بپيوندد، آنان به اندازه کافي از مشکل آگاهي دارند و مي توانند در همان مراحل اوليه به فرزند خود کمک کنند. 

اگر میل شدید برای انجام یک رفتار یا عادت، خیلی قوی باشد و نتوانید در مقابل آن مقاومت کنید آن وقت است که می گوییم این عادت به وسواس تبدیل شده است. این افکار وسواسی و رفتارهای غیرارادی وسوسه معمولا وقتی مشکل ساز می شوند که زندگی بزرگسالان یا نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث افزایش استرس و نگرانی می شود. 
همه ما عادت های کوچکی داریم که شاید با انجام آنها احساس راحتی و آرامش کنیم یا حتی ممکن است این عادت ها ما را از انجام کارهای مهمتر بازدارد. یک نمونه از این کارها چک کردن لامپ ها، پنجره ها و درهای خانه قبل از خواب است. 

اگر این کار را نکنیم وسوسه می شویم که برگردیم و آن را انجام دهیم. ممکن است دوست داشته باشیم که همیشه قهوه یا چای خود را در زمان و مکان و با افراد خاصی بنوشیم. این عادت به ما کمک می کند از استرس روزانه دور شویم و احساس کنیم چیزی تغییر نکرده است در حالی که عادتی که ممکن است ما را تسلی دهد گاهی می تواند آزاردهنده، تحمیلی و نگران کننده باشد. 

اگر میل شدید برای انجام یک رفتار یا عادت، خیلی قوی باشد و نتوانید در مقابل آن مقاومت کنید آن وقت است که می گوییم این عادت به وسواس تبدیل شده است. این افکار وسواسی و رفتارهای غیرارادی وسوسه معمولا وقتی مشکل ساز می شوند که زندگی بزرگسالان یا نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث افزایش استرس و نگرانی می شود.  

این که آیا کودکان هم دچار وسواس می شوند یا نه همواره مورد بحث بوده است. سن بروز وسواس به طور متوسط حدود ۱۱ ۱۲ سالگی است و بروز آن غالبا به طور تدریجی است، گرچه در برخی موارد بروز ناگهانی هم گزارش شده است. شکل گیری وسواس و بروز کمرنگ علائم آن از سنین پایین قابل مشاهده است. ویژگی وسواس کودکانه این است که کودکان بر خلاف بزرگسالان به بی اساس بودن افکار یا رفتار خود آگاهی ندارند.

برخی از رفتارها می تواند بیانگر وسواس در کودک باشد، مثلا کودکی که هنگام غذا خوردن حتما باید در جای خاصی بنشیند و در غیر اینصورت دچار اضطراب و بی قراری زیادی می شود و از غذا خوردن امتناع می کند یا ممکن است اصرار داشته باشد که هنگام خواب ملحفه و رختخواب اش به شکل خاصی قرار بگیرد یا مناسک خاصی را مثل سه بار بوسیدن بابا و سه بار بوسیدن مامان را حتما انجام دهد وگرنه دچار اضطراب می شود و از خوابیدن امتناع می کند، یا ممکن است کودکی به حفظ تقارن در چیدن اسباب بازی هایش بسیار حساس باشد، و در غیر این صورت آنقدر سرو صدا و قشرق به پا کند تا شرایط دلخواه او فراهم شود.

در بعضی از کودکان سنین دبستانی ممکن است عقاید خرافی وسواس گونه پدیدار شود، مثلا هر روز با پای راست باید از خانه بیرون بیاید و بعد قدم هایش را جفت کند، در غیراین صورت اتفاق بدی برایش می افتد. یا ممکن است معتقد باشد اگر با یک پا به توپ لگد زد باید با پای دیگر هم حتما لگد بزند.گاهی وسواس به شکل کندی در کار نمودار می شود. کودکی که انجام اعمال معمول روزانه اش بیش از حد طول می کشد، مثل مسواک زدن، غذا خوردن، توالت رفتن، لباس پوشیدن، این کندی می تواند بیانگر وسواس باشد. در کودکان دبستانی زیاد پاک کردن و اصلاح مکرر کلمات به طوری که ممکن است بارها کلمه ای را بنویسد و پاک کندو در نهایت هم راضی نشود، می تواند هشدار دهنده وسواس باشد.  

  • افکار وسواسی
نگرانی زیاد درباره رخ دادن اتفاق بد و ناگوار، تکرار کردن کلمات یا عبارات، عدم اعتماد و خودناباوری، تمیز کردن بیش از حد، تکرار چک کردن ها، شستن مرتب دست ها، کندن مو یا پوست، تعدادی از این افکار وسواسی هستند.

افکار و عادت های وسواسی می تواند برای بچه ها بسیار آزاردهنده باشد و باعث استرس و نگرانی آنها شود. گاهی افراد از دلیل وسواس، عادت ها و افکار تحمیلی خیلی آگاه نیستند اما اغلب می ترسند که اگر این عادت را ترک کنند اتفاق بدی رخ دهد یا کنترل ذهنشان را از دست بدهند. 

مطالعات نشان می دهد که از هر صد کودک یک نفر مشکل وسواس و عادت های وسواسی را تجربه کرده است. گرچه این مشکل بیشتر برای کودکی به وجود می آید که معمولا یکی از اعضای خانواده اش با این مشکل روبرو است. 

بچه هایی که استرس دارند یا زندگی شان با تغییرات بزرگ و ناگوار مثل استرس امتحان، اختلافات خانوادگی، انزوای اجتماعی یا مصیبت بزرگ همراه بوده است بیشتر دچار مشکل وسواس می شوند. معمولا این کودکان خیلی نگران و آشفته هستند ومی ترسند دیگران فکر کنند آنها دیوانه اند. 

  • شايع ترين نشانه هاي رفتارهاي وسواسي

شناخت علائم و نشانه هاي اين اختلال در اغلب کودکان وسواسي قدري مشکل است؛ زيرا بچه ها قادرند خيلي ماهرانه افکار و رفتارهاي وسواس گونه خود را مخفي نگه دارند. گاهي نيز والدين توانايي کشف افکار و اعمال وسواسي آن ها را ندارند. به طور کلي رايج ترين افکار و رفتار وسواسي کودکان عبارتند از:
- ترس از گرد و خاک و عفونت و بيماري که با شستشوي وسواسي همراه شود، از جمله شايع ترين نشانه هاي رفتار وسواسي است. افکار وسواسي هراس از کثيفي و عفونت ها و نيز اعمال وسواسي است که با شستشوي فراوان و نامتناسب همراه است.
ترس از کثيفي و عفونت، اغلب در هر دو گروه دختران و پسران مشاهده شده است. به عنوان مثال وقتي که يک کودک و يا نوجوان هر ۱۰ دقيقه يک بار و يا به دفعات مشخصي در روز(متجاوز از ۱۰۰ مرتبه يا بيشتر) دستش را بشويد، اگر با وجود عادت هاي وسواسي در شستشو، از اين گونه اعمال بر حذر داشته شود، شديدا احساس ناخوشايندي کند و يا رفتار خشني از خود بروز دهد، مبتلا به وسواس است. بعضا شستشوي وسواسي چنان شديد مي شود که به خشکي مفرط پوست دست و پا، حساسيت و پوسته شدن و حتي کنده شدن پوست بدن و نهايتاً مشکلات جدي تر مي انجامد. دومين نشانه شايع از علائم وسواس، چک کردن هاي مداوم است. کودکي که از علائم وسواس به صورت چک کردن در عذاب است، به طور مداوم و بکرات موارد خاصي را چک مي کند. به عنوان مثال، هر ۵ دقيقه يک بار به در منزل سر مي زند تا مطمئن شود کاملا بسته است و يا اطمينان يابد که پدر و مادرش در منزل هستند. بعضي از اين کودکان به علت داشتن علائم وسواسي ممکن است ساعت ها پشت در بايستند. 

- يکي ديگر از انواع شايع افکار وسواسي به بيماري و مرگ مربوط مي شود. به افکار وسواسي در ارتباط با بيماري، غالبا ماليخوليا گفته مي شود که کودک همواره فکر مي کند به نوعي بيماري مبتلا است. کودک در ذهن خود به بررسي اين افکار مي پردازد و هر قدر که سعي مي کند در مقابل آن ها مقاومت کند، متاسفانه موفق نيست. 

- تمايل به پاکيزگي و نظم. نياز به ايده آل بودن در بسياري از کودکان خصوصا در مراحل خاصي از رشد ديده شده ولي اگر اين تمايل تقويت و يا در آن زياده روي شود، مي تواند نشانه اي از وسواس باشد که تصحيح چندين و چند باره تکاليف شب و يا غلط گيري و پاکنويس کردن مکرر يک نامه نمونه هايي از اين رفتار است. 
بعضي از کودکان مبتلا به وسواس نظم، تمايل زيادي به نظم بخشيدن به امور دارند؛ مثلا همه وسايل اتاق بايد در مکان خاصي و با نظم مخصوصي قرار گرفته باشد.پاره اي از کودکان مبتلا به شمارش هاي وسواسي اند، مانند شمارش يک عدد خاص، شمارش با فواصل معين، شمارش ضمن حرکت. به عنوان مثال کودک احساس مي کند بايد تمام پنجره ها و يا منازل را در طول مسيرش بشمارد.

اين نوع شمارش چنان وسواسي است که اگر کودک شک کند آيا بدرستي شمارش را انجام داده يا خير، بايد مجددا از ابتدا شروع به شمردن کند. پاره اي از کودکان با علائم وسواس، تصاوير ذهني ناخواسته و مزاحمي از صحنه هاي خشونت و زشت دارند. غالبا اين افکار آن چنان آشفته و بي ربط هستند که دوستان يا والدينشان بندرت به صحبت ها و افکار آن ها گوش مي دهند.

کندي وسواس بيشتر در بزرگسالان مبتلا به وسواس و بندرت در کودکان ديده شده است که اين عارضه بيشتر در ارتباط با ناتواني در تصميم گيري امور حتي مسائل روزمره ساده باشد. به عنوان مثال کودک و يا نوجوان مبتلا در مورد اين که آيا لباس قرمزرنگ را بپوشد يا آبي رنگ را دچار سردرگمي شده و در نتيجه در تصميم گيري فلج مي شود. تحقيقات نشان داده که اکثر کودکان فقط رفتار وسواسي دارند و افکار وسواسي در آن ها ديده نشده در حالي که احتمال عکس اين قضيه در بيماران بزرگسال بيشتر است. به هر حال همه کودکان هميشه يک نوع علامت وسواس را ندارند و علائم در کودکان، متفاوت است. 

  • اهميت شناخت اوليه 

اگر در همان مراحل اوليه که بيماري کودک(وسواس) شناخته شد تحت درمان قرار گيرد، خيلي بهتر است. در غير اين صورت، آداب رفتاري و رفتارهاي اجتنابي، فرصت رشد کردن خواهند داشت و در نتيجه وسواس به ديگر قسمت هاي زندگي فرد گسترش مي يابد. 
گفتني است نيمي از افراد بزرگسال مبتلا به اين اختلال، در کودکي نيز اين ناراحتي را داشته اند. وسواس معمولا بر اثر گذشت زمان تغيير مي کند. کودکي که وسواس شستن دارد، وقتي بزرگ تر مي شود ممکن است وسواس کنترل کردن نيز داشته باشد.
دقيقا نمي دانيم چرا در دوران کودکي اين علائم در بعضي از افراد دوره اي و در بعضي ديگر مزمن و دائمي هستند. آن چه ما بخوبي مي دانيم اين است که شناخت و درمان آن در مراحل اوليه، نتايج بسيار مفيدي به بار مي آورد، به طوري که فرد را در بزرگسالي از شر آن خلاص مي کند. در واقع تشخيص وسواس در کودکان همانند تشخيص آن در بزرگسالان است، با اين تفاوت که کودکان نسبت به موقعيت و شرايط خود چندان آگاهي ندارند. کودکان برخلاف بزرگسالان نمي فهمند وسواس آن ها غيرمنطقي يا نتيجه يک بيماري است.(اگر چه کودکان اين رفتار خود را احمقانه و غيرضروري مي دانند.)  

● چه زمانی رفتارهای وسواسی بیمار ی تلقی می شود؟

تکرار بعضی از اعمال مانند چک کردن و انجام بعضی از آداب و یا کندی در بعضی از کارها ممکن است برای هر فردی پیش بیاید، هنگامی که شدت نشانه ها طوری باشد که در زندگی طبیعی و کارکرد فرد اختلال ایجاد کند باید به عنوان یک بیماری جدی تلقی شود.

در کودکان بروز رفتارهای وسواسی ممکن است موقتی و در پاسخ به تنش محیطی یا یک موقعیت استرس زا باشد، در اینصورت به تدریج نشانه ها کمرنگ شده و خود به خود از بین می رود. اما در صورتی که نشانه ها دوام پیدا کند، سبب اختلال تعامل اجتماعی، بازی و شادکامی کودک می شود و خود انگیختگی و خلاقیت کودک کاهش پیدا می کند. در اینصورت باید نشانه ها جدی گرفته شود و با درمانگر متخصص کودک مشورت شود.

چگونه بفهمیم کودک یا نوجوان ما دچار افکار یا رفتار وسواسی شده است؟
آیا آنها وقت زیادی برای انجام کار عادی صرف می کنند: مثل شستن دست یا لباس پوشیدن؟
آیا آنها وقت زیادی برای انجام تکلیف مدرسه صرف می کنند؟
آیا آنها وقت زیادی برای شروع یک کار صرف می کنند؟
آیا آنها کار خود را چند بار چک و بررسی می کنند؟
آیا نگران مرتب کردن و گذاشتن اشیا سر جای خود هستند؟
آیا آنها رفتار خاصی را خیلی تکرار می کنند مثل لمس کردن کلید برق یا دسته در؟
آیا آنها بیش از حد به اعداد و کلمات توجه نشان می دهند؟
آیا به نظم و تقارن خیلی اهمیت می دهند؟

به خودتان فکر کنید.

ممکن است تشخیص این رفتار از سوی افراد نزدیک کودک دشوار باشد. اگر تنها به احساسات خود (خشم، ناامیدی و ...) واکنش نشان می دهید ممکن است نتوانید به فرزندتان کمک کنید. بهتر است احساس و افکار ناامیدکننده را از خود دورکنید.
 

  • چه کاری نباید کرد؟

هرگز آنها را به خاطر عادت یا وسواسی که دارند مسخره نکنید.

هرگز کودک یا نوجوان خود را ترغیب نکنید عادت یا رفتار وسواس آمیزش را تکرار کند، به این دلیل که فقط به او آرامش می دهد چون با گذشت زمان ترک آن رفتار دشوار خواهد بود. هرگز با تنبیه بدنی سعی نکنید او را مجبور به ترک عادت کنید.
 

  • چه موقع با متخصص یا روانشناس مشورت کنیم:

اگر رفتار یا افکار وسواسی کودک شما خیلی شدید و حاد بود به گونه ای که او را از کارهای روزانه مثل مدرسه رفتن بازمی دارد و یا شستن بیش از حد دست باعث مشکلات پوستی مثل اگزما شده است. اگر با وجود کوشش و همکاری شما بهبودی در رفتارش حاصل نشد و روز به روز وخیم تر شد و نشانه ای از بهبودی مشاهده نشد.

  • چه کار می توانید بکنید

کار نادرست درباره بچه های وسواسی این است که بگذارید عادت های خود را تکرار کنند تا احساس راحتی و آرامش کنند. در حقیقت متوقف کردن آنها از تفکر و رفتار وسواسی یکی از چیزهایی است که در دراز مدت باعث می شود آنها احساس بهتری پیدا کنند. 

به یاد داشته باشید که تکرار افکار و عادات وسواسی، آنها را روز به روز مضطرب تر و نگران تر می کند. بنابراین با آرامش به آنها نزدیک شوید و آنها را تشویق کنید ترس و عادت های خود را توضیح دهند. انتظار نداشته باشید فورا با شما همکاری کنند. باید ببینید چه چیزی باعث به وجود آمدن عادت یا وسواس شده است؟میگنا دات آی آر.چه مدت و چه موقع است که این افکار و عادات آنها را آزار می دهد؟ تا آنجا که می توانید در این زمینه اطلاعات کسب کنید و اجازه دهید کودک یا نوجوان شما هم مطلع شود. با کسی که می تواند کمک کند، مشورت کنید.

هر مشکلی که می تواند روی او تاثیر بگذارد مثل اختلافات خانوادگی، استرس و زورگویی را از او دور کنید.

به او اطمینان دهید که این افکار و عادات رایج اند و اکثر مردم تجربه آن را دارند. یک مثال از خودتان بزنید که مثلا قبل از خواب لامپ ها و در و پنجره را چک می کنید. به سخنان او خوب گوش کرده و به آن اهمیت بدهید. به او بگویید که می دانید ترک کردن این عادات ابتدا کمی دشوار است. 
از زبان و لحن خاص و متناسب با سنشان برای توضیح افکار و رفتار آنها استفاده کنید. تکنیک های آرامبخش را به آنها یاد دهید گرچه به کارگیری تکنیک آرامش نباید در زمان خاصی استفاده شود. در حالی که تلاش می کند عادتی را ترک کند، چون ممکن است این آرامش بعدا بخشی از عادات شود. آنها را تشویق کنید و حمایت کنید.

کودک یا نوجوان را ترغیب نکنید که احساساتش را سرکوب کند. وقتی به او در راه ترک وسواس و عادت کمک کنید به طور طبیعی این نگرانی ها کم کم فروکش می کند.

کمک کنید اعتماد به نفس و توانایی اش را برای ترک وسواس بالا ببرد و انرژی و زمان بیشتری صرف ترک افکار و رفتارهای تحمیلی کند.  

● چه کنیم که کودکانمان وسواسی نشوند؟


وسواس جزء اختلال های اضطرابی است که از دو عامل وراثت و محیط نشات می گیرد. عامل وراثت ممکن است مستعد بودن فرد برای ابتلا به وسواس را تعیین کند و عوامل محیطی تسهیل کننده و فراهم کننده شرایط بروز بیماری شود. به طور کلی پژوهش ها نشان داده اند که سهم محیط در بروز وسواس بسیار زیاد است و این به آن معناست که میتوان از بروز وسواس پیشگیری کرد. 

عوامل زیر میتواند بروز وسواس را تسهیل کند که با دانش و رعایت والدین میتوان محیط وسواسی کننده را شناخت و در جهت اصلاح آن کوشید.

الگو برداری کودک از بزرگسال وسواسی: معمولا وقتی کودکی دچار وسواس می شود، میتوان رد پای وسواس را در والدین یا دیگر افراد بزرگسال مهم زندگی کودک مشاهده کرد. ممکن است پدر یا مادر، پدر بزرگ، مادر بزرگ، خواهر، برادر یا یک بزرگسال نزدیک که روی کودک تاثیر می گذارد دچار وسواس باشد. در این صورت هم با اوامر و دستورات وسواسی اش کودک را به رفتار وسواسی سوق می دهد و هم با الگو برداری ناهشیار کودک این رفتارها در او تقویت می شوند.

بنابر این اگر خودتان دارای رفتارهای وسواسی یا افکار وسواسی هستید، و نگران وسواس فرزندتان هستید، ابتدا به به مداوا و رفع نشانه های خود بپردازید. تنش ها: وجود نزاع و تنش در خانواده و عدم وجود امنیت روانی و صمیمیت در خانواده سبب اضطراب در کودک می شود و در صورت مستعد بودن کودک به وسواس، کودک با رفتارهای وسواسی تلاش می کند تا اضطراب اش را کاهش دهد.

تلاش کنید تا جوی آرام و ایمن برای کودکتان فراهم کنید. سخت گیری های مکرر، کمال طلبی والدین و داشتن انتظارات بالاتر از سطح سن کودک، عدم گذشت در برابر خطاهای کودک، تنبیه و وجود جو مستبدانه و انعطاف ناپذیر، ریشه های وسواس را در کودکان آبیاری می کند. از کودکتان انتظارات فراتر از حد توان و رشد عقلی آنها نداشته باشید و در برابر خطاهای کودک بی گذشت و غیرمنعطف و تنبیه گر بر خورد نکنید.

  • نقش خانواده در درمان

در شيوه عکس العمل نشان دادن در مقابل کودک مبتلا به وسواس، بين اعضاي خانواده معمولا اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان مثال، يکي ممکن است روش مراقبت کننده در پيش گيرد، ديگري ممکن است کاملا مخالف باشد و خشمگين شود و يکي هم ممکن است روش عاطفي در پيش بگيرد و بخواهد خارج از جو خانواده به کودک مبتلا به وسواس کمک کند.

با اين حال، همه اين عکس العمل ها براي کمک کردن به کودکي است که مبتلا به وسواس است و خانواده او را دوست دارند. در حقيقت دخيل کردن خانواده، خصوصا پدر و مادر در درمان کودک مبتلا به اين بيماري، ضرورتي انکارناپذير است. تجربه درمانگران حاکي از آن است که خانواده شديدا در بروز علائم وسواسي يا سيستم وسواسي کودک نقش دارد. به عنوان مثال يکي از ملاحظات والدين اين است که آن ها هيچ گونه مهماني به منزل دعوت نمي کنند، چرا که افراد تازه وارد با خود ناپاکي و باکتري را به منزل مي آورند و احتمالا هيچ گونه رابطه اي با اعضاي فاميل، دوستان و آشنايان وجود ندارد و کودک نيز هراس دارد مبادا به ميکروب هايي که از منازل ديگران آورده مي شود مبتلا شود. بارها ديده شده که مادر لباس و ملحفه هاي کودک را چندين بار مي شويد تا ترس فرزندش را در اين رابطه کاهش دهد. اطمينان دادن هاي مکرر حتي تا صد بار بيشتر در روز درباره يک مساله خاص يا اختصاص دادن تمام يک بعد از ظهر به مراسم وسواسي کودک طرز عمل بسياري از والدين است.

والدين کودکان مبتلا به وسواس همانند بيشتر والدين که کودکان شان به بيماري هاي رواني ديگري مبتلا هستند، از احساس گناه رنج مي برند و احساس مي کنند نمي توانند بخوبي از پس کارها برآيند. خود بيمار نيز مسئوليت رنج و عذاب خانواده اش را متوجه خود مي بيند و احساس مي کند همه چيز در نتيجه اشتباهات اوست. 

به واسطه اين گونه افکار بايد بدانيم هر نشانه وسواس چگونه بر فرد فرد اعضاي خانواده و نيز کل خانواده به عنوان يک مجموعه تاثيرگذار است. مهم ترين نکته اين است که به ياد داشته باشيم وسواس، يک بيماري واقعي است که کودک و کل خانواده را تحت تاثير قرار مي دهد. 
در جريان مشاوره هاي خانوادگي، ميزان درگير شدن والدين با تمرين هاي خانگي بيمار(کودک) موضوعي مهم به حساب مي آيد. بايد به ياد داشت در بسياري از کودکان که بشدت تحت تاثير اين بيماري قرار دارند، روند بيماري سخت و ماندگار است که تا پايان عمر شکل هاي مختلف با درجات مختلفي از علائم وسواسي را تجربه خواهند کرد. 

  • روش هاي درمان اختلال وسواس در کودکان 
معمول ترين روش درمان که در مطالعات نيز به عنوان موثرترين راه در درمان هاي کوتاه مدت و بلندمدت شناخته شده، ترکيبي از رفتار درماني، شناخت درماني و کاربرد داروست. در شکل هاي خفيف وسواس، رفتار درماني به تنهايي کافي است، اما در موارد پيچيده تر وسواس، درمان با دارو نيز ضروري به نظر مي رسد. يک برنامه رفتار درماني مي تواند در درمان کودکان مبتلا به وسواس موثر باشد. اين روش بايد دقيقا به کار گرفته شود و در واقع تمريني کاملا اختصاصي است.

حمايت والدين کودک در اجراي اين برنامه در منزل بسيار مهم است و به طور کلي هر چه بيمار کم سن تر باشد، مشارکت والدين در درمان اين بيماري بايد جدي تر باشد. در اجراي مراحل درمان اولين نکته اين است که کودک و خانواده او بايد بدانند وسواس اختلالي است که خود کودک(بيمار) در ايجاد آن هيچ گونه مسئوليتي ندارد. ممکن است کودک و حتي خانواده او بر اثر تکرار اعمال وسواس خسته و عاجز شوند. بايد وسواس به عنوان اختلالي تصور شود که بر کودک تحميل شده و او قرباني اين بيماري است و مبارزه عليه بيماري به شکل درمان باشد. 

گام بعدي، تعيين ابعاد اعمال وسواسي است، در چه موقعيت هايي اين اعمال ظاهر مي شود و چند وقت يک بار کودک مورد هجوم افکار وسواسي است که در اين خصوص توصيه شده فهرستي از علائم وسواسي بيمار را مطابق با گفته هاي خودش تهيه کنيم. 

گروه ديگري از رفتار درمانگران که روش هاي خود را بر پايه ديدگاه شناخت درماني استوار کرده اند نيز براي درمان اختلال وسواس در کودکان سعي مي کنند ابتدا به کودک بياموزند چگونه مي تواند احساسات و افکارش را درباره فکر و عملي که انجام مي دهد، تغيير دهد. براي مثال، اگر کودکي وسواس دست شستن دارد، از او مي خواهند دست هايش را کثيف کند و بکوشد بدون آن که چندين بار دست هايش را بشويد به بازي خود ادامه دهد و فقط در انتهاي بازي دستش را بشويد. در اين روش تغيير نگرش کودک درباره کثيفي و آلودگي مدنظر است.

روش هاي درمان رفتاري، زماني که اعضاي خانواده هم درگير حل مشکل شوند، بهترين شيوه درمان محسوب مي شود. در مورد دارو درماني مي توان گفت دارو، يک جادو نيست که فورا علائم وسواسي را به طور کامل زائل گرداند، ولي به هر حال کودکان پس از مصرف دارو حس مي کنند که هجوم افکار وسواسي شان به مراتب کمتر شده و احساس نياز به تکرار اعمال و آداب وسواسي کم کم رنگ باخته است. زندگي کودک خود را به عنوان يک باغچه در نظر بگيريد.

افکار و اعمال وسواسي به عنوان علف هاي هرز تمام شاخ و برگ و ريشه درختان باغچه را گرفته و هر لحظه به رشد و نمو خود ادامه مي دهند. به منظور قلع و قمع کردن آن ها به طرق مختلف از قبيل هرس کردن(دارو درماني) يا کاشتن درختان جديد(از قبيل افزايش فعاليت ها و کارهاي مورد علاقه بيمار) و از همه مهم تر تغيير شيوه هاي طرز تلقي اقدام کنيد. 

يکي از روش هايي که احتمال رشد و نمو مجدد علف هاي هرز را از ميان مي برد، اين است که وقتي آن ها را هرس مي کنيد بايد از ريشه قطع کنيد نه اين که فقط شاخ و برگ هاي ظاهري و رويي آن ها را از ميان ببريد. قسمت هايي از وسواس ممکن است در زندگي کودک شما به صورت خيلي ظريف باقي بمانند. بکوشيد روي آن ها کار و به طور کامل آن ها را از ريشه نابود کنيد. 
 









منبع:میگنا



با کودک وسواسی چه باید کرد؟
برچسب ها:

مطالب مرتبط