ددرک علت آن بسیار آسان است.
فرزندکلمات(( افتادن )) ، (( فرار کردن )) و (( فریاد کشیدن )) را می شنود .این کلمات هر کدام به معنای تصور و تحرکی خاص ، از قبل در ذهن او ثبت و ضبط شده اند.
دراین لحظه ، آن تصورات به طور خودکار فعال می شوند. کلمه ی (( نه)) که به همراه این کلمات به کار برده می شود، برای پاک کردن این تصورات ذهنی چندان قوی نیست و به همین علت ، تنها بعد از گذشت چندثانیه ، اتفاقی که نباید بیفتد ، می افتد ،کودک می افتد ، فرار می کند و به فریاد کشیدن ادامه می دهد.
والدین خود با بیاناتشان باعث چنین عکس العمل هایی می شوند .
برزبان آوردن در خواست به حالت مثبت چندان آسان نیست.
والدین کلمات (( تونباید)) را بسیار راحتتر به کار می برند هیچ فرصتی را برای به کار بردن خواسته های مثبت از دست نباید داد.
بسیاری از والدین با دادن دستور واضح به فرزندانشان مخالف هستند.
یکی از دلایل آنان این است که :
(( من نمی خواهم به فرزندانم امر ونهی کنم . چنین دستورهایی مورد پسند من نیستند.
به نظر والدین جای عبارت ((خواهش می کنم)) ، در این جمله ها خالی است !)) والدین توجه داشته باشند که دستورهای مشخص باید در مورد مسائلی به کار بروند که مطمئن هستند باید اتفاق بیفند وتغییری به وجودآورند.
والدین نباید به هیچ عنوان به دنبال کودک خود بدوند ومرتباً اور را با دستورهای مختلف آزار دهند.
حتی بزرگسالان نیز در برخی از زمینه ها نیاز به دستورهایی واضح از طرف دیگران دارند.
هر کس که بخواهدچیزی بیاموزد ، باید به دستورهای آموزگار خودعمل کند.
اگر والدین دوره آموزش رانندگی خود را به یاد بیاورند.در ابتدا ،مربی رانندگی برای هر حرکتی به شما دستوری می دهد.
آیا والدین در آن زمان انتظار به کار بردن عبارت خواهش می کنم را از اوداشتند؟
مطمئناً به علت تجربه ی فراوانی که مربی رانندگی در این زمینه داشت ، والدین به درست بودن دستورهای او اعتماد داشتند ویا والدین ، جراحی را هنگام عمل جراحی در نظر بگیرند .
او به علت معلومات تخصصی ، مسئول اخد تصمیم های لازم در اتاق عمل است و در آن وضعیت ، غیر منطقی است که از او انتظار خواهش کردن داشت.
اگر او دستورهایی غیر مستقیم و مبهم به همکارانش بدهد حتی ممکن است نتایجی منفی به بار بیاورد.
دستور او بی چون و چرا اجرا می شود، زیرا همکارانش به توانایی های او اعتماد دارند و از بالاتر بودن سطح معلومات او مطمئن هستند .
اودر عین حال می تواند باهمکاران خود ارتباطی خوب و مناسب داشته باشد.
آیا والدین نیز از نظر معلومات و تجربیات بهتر از فرزندشان نیستند؟
آیا فرزند نباید از معلومات آنان اطمینان و به توانایی های والدین اعتماد داشته باشد ؟
آیا انتظار پذیریفتن بی چون و چرای دستورهای والدین توسط فرزندان در مواقعی که والدین به مهم بودن آن اطمینان کامل دارند ، نادرست است؟
آیا اگر کودک گاهی بپذیرد: (( من باید کاری را که مادرک از من می خواهد انجام دهم ، زیرا او می داند چه چیز برای من بهتر است !.)) اشکال دارد؟
عبارت (( خواهش می کنم)) ، نباید به این دلایل از گنجینه ی لغات والدین پاک شود.
ولی فرزند می تواند تفاوت بین خواهش ودستور واضح را درک کند.
والدین گفتار و کردار خود را کنترل کنند.
برگرفته از :کتاب مهارتهایی برای فرزندپروری از انتشارات شرکت پژواک آرمان