تاریخ انتشار: 1 اسفند 95 | بازدید: 1845 مرتبه | دیدگاه: 0
اشتراک گزاری چاپ

با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

((داستان نقشه ى جغرافيا))

نقشه اى رنگارنگ
از جهانى يكرنگ
بر نقشه،
گربه اى تو را نگاه مى كند
در گوشه اى از خاك پهناورش
مردابى چشم به رخِ تو دارد
و تو ،به هزار توىِ مرداب چشم دوخته اى
آنهم سوار بر زورقى ژوليده
با قايقرانى كه چشم هاى درشتش در پهنه ى صورت سوخته اش ،مى درخشد
نسيمى خنك مى وزد
نسيم با خود بوى مرداب را به هر سويي مى برد
بويش كمى شور است
به طعم شن هاى كنار ساحلْ
در آبىِ مرداب پيش مى روى
كه ناگهان نيلوفرهاى در هم تنيده بسويت مى آيند
نيلوفرهاى سبز با گلهاي سفيدشان ،بهشت را بر زمين جارى مى كنند
در آن كنج مرداب
ني زارهاى سبز و با طراوت تو را به وجد مى آورند
آه ،خداى من از لاى ني زارها چند مرغابى با جوجه هاى سر به هوا به اين سو سرك مى كشند
مست تماشايشان مى شوى كه،
مرد قايقران بناى بازگشت مى گذارد
از مرداب به گربه ى روى نقشه
از گربه ،به نقشه ى جهان نما
از انجا به زمين زيبا
از زمين به عالم هستى
و تو هنوز بدنبال نام نقاش مى گردى

جاويد
٩٥/٦/٢٨
دکتر جواد کاکویی(مدیر ارشد بیمارستان آتیه)
((داستان نقشه ى جغرافيا))
برچسب ها:

مطالب مرتبط

  • صبر

    صبر مى كنممى ايستم ، تا زمان برودمى گذارم از من عبور كندمى خواهم اينجا...

  • رقصنده ای در باد

    مهربانم،اگر بارى دگر بدنيا بيايم،بدان كه:مى خواهم رقصنده اى در باد باشميا كه سبكبال ،چون...

  • راهی روشن

    دلم،دلم كمى هوا مى خواهدهوايي پاك و پر از صفا مى خواهدراهى روشن، به نور...

  • بهار

    بهار را شنيده اى؟برايم از بهار بگواز حياتى دوبارهاز پونه هاى خنداناز زيبايي رنگين كماناز...

  • پرواز

    پرواز كن!چون كودكى بر فراز روياهايتنكند پر كشيدن را از ياد برده باشىپرواز...