تاریخ انتشار: 19 فروردين 96 | بازدید: 1914 مرتبه | دیدگاه: 0
اشتراک گزاری چاپ

با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

سلام





به شب،سلام مى كنم
و به آن ستاره ى كه بى قرار سلام،زمين را مى نگرد
به جيرجيركهاى آوازه خوان كه شب را تنها نمى گذارند
و به او كه نمى شناسمش ،ولى هر شب شانه به موى پريشان كوچه هاى غبار گرفته مى كشد
به شب ،سلام مى كنم
و به مادرى كه عاشقانه كودك به خواب رفته اش را مى نگرد
به فرشته هايي كه شب هنگام زمين را به آغوش مى كشند
و به روياهايي كه در خواب مهمان چشمهايم مى شوند
به شب ،سلام مى كنم
و به درختى كه سالهاست پشت پنجره ى خانه ام ،در حالى كه به ماه تكيه داده،ايستاده تا تنها نباشم
و به تو ،
به تو كه سرشار از مهر و نيكويي هستى

جاويد٩٦/١/١٧


دکتر جواد کاکویی
سلام
برچسب ها:

مطالب مرتبط

  • مادر

    شب استكنار پنجرهبه دنياى بيرون مى نگرمبه چراغ هاى روشنبه نور زردشانكه هر...

  • شب

    شب استكنار پنجرهبه دنياى بيرون مى نگرمبه چراغ هاى روشنبه نور زردشانكه هر يك راوى...

  • امشب

    امشب ،مى خواهم كنارت بنشينمآخر،عمرى گذشت و شبى هم نشينت نبودممى خواهم سخت در آغوشت...

  • یلدا

    شب سردی بود...پيرزن بيرون ميوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه مى‌خريدند. شاگرد ميوه‌فروش،...

  • سلام

    یکی از بزرگان میگفت: ما یک گاریچی در محلمان بود، که نفت می برد و...